معنی زردوزی پارچه ابریشمی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

زردوزی

زردوزی. [زَ] (حامص مرکب) عمل زردوز. (فرهنگ فارسی معین). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون. (ناظم الاطباء):
به قدر شغل خود باید زدن لاف
که زردوزی نداند بوریاباف.
نظامی.
|| (اِ مرکب) محلی که در آن پارچه ٔ زری دوزند. (فرهنگ فارسی معین).

واژه پیشنهادی

پارچه ابریشمی

قناویز

حریر

دیبا

تافته

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

زردوزی پارچه ابریشمی

1008

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری